انقلاب اسلامی‌ و تمدن بشری پسامدرن 

اسلام ناب محمدی اسلام قرآن مجید و خاندان وحی  علیهم السلام در برابر تمدن پسامدرن معاصر و جهان‌پسا صنعتی  و امر جهانی سازی تمدن حاضر و سرمایه داری متاُخر چه موضعی دارد ؟ آیا در برابر آن منفعل و تن سپرده به‌قضا و قدر عصری است ؟ آیا در مسیر تقدیر الهی و وعده یک جهان عدل الهی موعود و دمیدن ‌روح عصمت در کالبد زمین بوسیله خلیقه الله عج فعالیت و تکالیف خاصی دارد ؟ و موظف است برای  افق آرمانی  این تکلیف بزرگ هم اکنون طرح روشن داشته باشد و مراتب این طرح از اجرای نمونه موفق یک جامه سالم مدنی تا تعریف یک تمدن اسلامی با سرشت تمدن حهانی و بشری ، چه مراحلی واقع بینانه باید سپری شود تا ادعای گزاف ، و مضحک  ار جنس نمدن‌بزرگ سلطنتی شاه شمرده نشود ؟ 
کد خبر: ۱۵۰۱۰۶۶
نویسنده احمد میراحسان‌

همان طور که در مقالات متعدد اشاره شد ، اولین نور ادراکی برابن موضوع ومعبار ما ، همان هدف گذاری کتاب حکیم و مفسران‌معصوم آن (ع )  محسوب می شود . وقتی هدف آفرینش جن و انس و موجودات مختار و دارای قوه اراده و عزم و انتخاب   ، عبودیت است   شکی نیست هدف نظام اجتماعی و نظام نمدنی که جامع فعالیت اقتصادی و علمی و تکنولوژیک و سیاسی و فرهنکی و اخلاقی یک تمدن را تعریف می کند ، تا جایی که تابع  فرمان و هدابت الله   نبروی  بگانه ی  آفریدگاری  و پروردگاری متعال است،  همان ایجاد نظام مبتنی بر عبودیت خواهد بود . گفتیم، صادر اول آفرینش و شالوده   چنین نظامی بنا به تصریح قران و خاندان تاویل و معدن علم، همه  خزینه داران  معارف  الهی  ، از  رسول الله تا امام زمان عج ، عقل است . خود پیامبر و اوصیای او تجسم یافته  عقل در جهان هستند و  بریهی است نظام زندگی اجتماع بشری و تمدن حهانی اسلام  در عصر ظهور متکی بر عقل باشد . البته عقل نوری که باز ائمه هدابت علبهم السلام آن را وصف کرده اند و نه حاصل فعالبت مغز یعنی تفکر بشری که‌ به عنوان علم انسانی همواره ظنّی و حدسی و ابطال پذیر و غیر قطعی است . فرق عقل یونانی تا عقل  مدرن با عقل در قرآن  هم بنا به روابات‌روشن است. 
نکته ای که‌ مابلم همبن جا تذکر دهم   درک‌ مدرن از تمدن هرگر عفل دا پایه تمدن‌ندانسته   بلکه بنا به نگرش اومانیستی و ماتریالیستی و دنیوی   اولا قائل به وجه مادی تمدن بوده و ثانیا بین فرهنگ و تمدن گسست قائل شده و امر معنوی را در مقوله فرهنگ طبقه بندی کرده است .  از مدیته یونانی و فلسفه مدن ارسطویی تا ارمان شهر قرون وسطایی تا جامعه شهروندی مدرن تا تعریف مارکسی تمدنها تا معنای جهانی سازی تمدن غرب و جنگ تمدن های هانتینگتون  تعریف متفاوتی از اسلام ارائه داده اند . 
و در پایه مادی تمدن همه مشترکند.  چه یانوس و چه توین بی‌ و چه ویل دورانت و چه اشپینگر  همچنین جان تیلر و راجر سندال و  مومسن و گوردون‌چایلد و تانیتر و‌جاکوبسن و.. .. پس اولین تمایز درک اسلامی از تمدن ،  آن است که عقل پایه تمدن آخرالزمانی اسلام است . و عقل راهبر این تمدن به توحید و جان توحبد ولایت الله است‌،:
ومذاهب العقول  قد سمت الا الیک و شبخ و سید هردو این را نقل کرده اند که روایتی از  دعای معصوم است ..  و لب‌لباب رابطه عقل و رب و ولایت است . مبنای تمدن و نظام زندگی فرا مادی و برزخی و بهشت گونه عدل الهی در زمین عصر ظهور و  حکومت خلیفه اللهی امام زمان علبه السلام را مهنا می نماید .
 

اما تمدن در تلاش های فکری مدرن از تاریخ آغاز مدنیت و پیدایش یکجا نشینی ، و بعد  تمدن سومری و بین النهرین و  عناصر ساختاری آن با عناصر زیر صودتبندی شده است :
۱_ ظهور ساختار یکجا نشینی و مناسبات سازمانی  پیچیده شهری به جای زندگی ساده کوچ نشینی .
۲_شکل گیری تقسیم کار و طبقه بندی اجتماعی 
۳_ ظهور سکل پیچیده اداره امور 
۴_قانونمندی پیچیده ساماندهی اجتماعی در یاختار رندگی مدنی 
۵_سکل گیری سامان نمادین ارتباط نوشتاری 
۶_نظام انتقال تجارب زیستی  حبات ارکان اجتماعی بعنی اقتصاد  _علم و تکنولوژی _سیاست _و فرهنگ 
۷_ وجود ریسه مسترک عصری ( نمدن عصر آهن ، عصر کشاورزی ، عصر صنعت )
۸_توسعه نظم و قانون و حقوق ، به معنای تثببت همکاری و تعامل و پذیرش نقش اجتماعی و تکالیف  مردم برابر قدرت 
۹_توسعه عناصر اصلی تمدن مانند : ساختار قدرت و سباست ، و نظم و امنیت ، ساختار علم و فن  ، ساختار مناسبات  اقتصادی ، ساختار تعاون ، ساختار فرهنگ در هر تمدن. 

تمدن ها گاه با شاخصه سرزمینی و جغرافیایی شناخته می شوند مانند مصر یابین النهرین یا تمدن بابل ی ایران ی، یونان ،چین و....
گاه بامناسبات تولید شناخته می شوند نظیر تمدن کشاورزی یا صنعتی و...، گاه تمدن ها با ویژگی دینی شناخته شده اند مثل تمدن تائویستی ، تمدن مسیحی ، تمدن اسلامی . جدا از اصالت یا عدم اصالت این نامگذاری .

چنان که من به تمدن اسلامی مصطلح باور ندارم و تمدن غاصبان را با تمام تاثیر التقاطی اسلام در گشایش های شگرف ، فاقد روح  اسلام میدانم   که زندگی اسلام در زمان و مکان تاریخی بدست  خلفای غاصب ور افتاد و اسلام را زیر پا نهادند جون امویان و عباسیان و تیموریان  و ....‌

اما موُلفه های شناختی تمدن ها، به یک مبنای متافیزیکی مشترک وابسته است و سپس نظام تولید و  ساختارهای معیشت و کار و پیشرفت های ابزلری و فنی ، و علمی ، توسعه معماری و توسعه قدرت و نظام اداره جامعه و حکمرانی و گستره براگیر تمدنی و جغرافیای سیطره تمدنی و نظام حقوقی و نوشتاری و نظام ارتباطی و تظام پولی و سطح ترقی رفاه و رونق داده های تمدنی و انکشاف آن و البته متناسب با تحولات مادی تحولات فرهنگی و هنری و اخلاقی  را باید نام برد . 
تمدن مدرن بر پایه تحولات رنسانس و نگرش یهودی حاکم بر انباشت سرمایه و ربا و بانگ و و دساوردهای بزرگ علمی قرن ۱۶ و ۱۷ر.‌‌...در قرن هیجدهم پدیدار شد . روح مادی تمدن مدرن سرمایه داری و فناوری و جان معنوی و فرهنگی  آن اومانیسم و لیبرالیسم و علمانیت است .سازمان قدرت استعماری آن ، سرزمین های مسلمانان را فرو بلعید و کوشید به مرور زمان بر فرهنگ و باورها و دین اسلام و نظام‌قدرت و سیاست و اقتصاد ان مطلقا تسلط یابد. .و موضوع قیام اسلامی علیه جاهلیت و  طلمات تمدن مدرن درست در این نقطه ورود استعماری و سلطه گری فرهنگ غربی و زدایش فرهنگ اسلامی  از اینجا سر بر می آورد .
چنبن است که عالمان مسلمان از ابن خلدون  تا میررای بزرگ و از  آخوند خراسانی و نائینی تا امام  خمبنی ره  و امام خامنه ای   در میان شیعیان   ضمن نظر انتقادی به آدای سید قزب و  با نگرشی متفاوت به ظهور و افول نمونخاونگدییتند که مبنایی‌قرآنی داشته و عوامل درونرای‌عمر کوتاه یا  طولانی شان را بر ابن مبنا  می توان توضبحی متفاوت باتوضبح مددن داد همچنین‌موضوعاتی  مانند ریشه داری تمدن های طولانی عمر   ، رقابت های دولت ها در یک تمدن ، دهبری تمدن رشد یا مرگ یا‌ فرایند جابگزینی  تمدنی و انواع مسایل مربوط به تحولات تمدنی و فکری و فلسفی درون تمدن ها  ...را بنا بر همین مبنا می توان تحلیل کرد .متاسفانه در جهان تشیع بسیار اندک به این مفاهیم پرداخته اند و ضروری است برای حفظ خود عمیقا این‌تحقیقات مستقل بر اساس اسلام را جدی بگیریم و از لقلقه کردن تولیدات دیگران لنا به جهان ببنی خاص خودشان بپرهیزیم و توان بررسی انتقادی آنها را به دست آوریم . چنانکه رشد علمی و تکنولوژبک و نظام قدرت و آرمانهای اجتماعی متناسب با ایمان و عقل اسلام وظیفه ماست.  و دوران انتظار ما را تعیین تکلیف می کند و استقلال تمدنی نسبی مارا سبب خواهد شد زیرا در وجوه مادی و‌معنوی ما به ابن‌تمایز چون تکلیف قطعی اسلامی یقبنا نبارمندبم و‌نمی توانیم  خود را در تمون‌کفر آلود غرب مدرن و پیامدرن‌منحل کنیم  نه تنها در رفتار اجتماعی ملی و بین المللی و رفتار اقتصادی و سباسی و دینی و اخلاقی‌ و بلکه توسعه افتصادی و سباسی و تکنولوژبک و دانش در سطح زندگی  ملی و بین المللی  هم نمی توانبم تابع و  تکرار کننده نگرش کفار باشیم گه در بسیاری موارد فاسد و  استعماری و سلطه گرانه و ناعادلانه و غیر انسانی و مستبدانه است .

سمبل معنوی و ایمانی مجرد و کلی توسعه تمدنی ما عقل الهی و کلام الله  و ولابت علوی است . کدام‌عقل ؟ 
 

جهان نهیلیستی پسامدرن  با عقلی که پایه رشد تمدنی ماست  ماهوا بیگانه‌ و نسبت به آن در جهل است. انان عقل مدرن را می شناسند  که اساسا عقل نیست بلکه فکر و فعالیت نغز انسان دچار رجس ماهوی علمی است .
اگر می خواهیم تکالیف آرمانی تمدنی مان را در عصر انتظار بشناسیم و اگر می خواهیم تصویری حقیقی از تکالیف ملموس برای ساختن بک فضای تمدنی  اسلامی   در جهان اسیر تمدندشیزانی نییت انگار فداهم آوریم و برای ان بکوشیم  اولینوجهاد عقلی ما برای شالوده سازی واقعگرابانه این تمدن شناخت عقل و عملدبکارگیری عقل است .و ابن سناختوباید با تدبر در قرآن و روایات معصوم فراهم آید . از احادیث قدسی و‌نبوی تا روایات همه معصومان‌ در خصوص عقل،  مواد و مصالح طراحی داه آرمانی معماری این تمدن است . ذخایر راهنما و علم این معماری تمدنی در عصر غیبت در  معادن روایی شیعی نهفته است . این ها کلیات و اصول و راهکار ماست و من یکی دو نمونه می آورم که نشان‌می دهد قوای  بنای مادی و معنوی این تمدن بنا به نیروهای نهفته در عقل چیست . در نوادر الاخبار از تبی اکرم صلوات الله علیه و آله حدیثی در جواب شمعون بن لاوی سئوال شد که عقل چیست ؟
........وفرمود عقل پابند و عقالی است که بوسیله آن نادانی مهار می شود . و نفس اماره از پلید ترین جانورانی ایت که اگر عقال و پابند نداشته باشد هار می شود.

و خدای تبارک و تعالی فرمود به عزت و جلالم سوگند که مخلوقی اعظم از تو و فرمانبردارتر  نیافریده ام و پس همه چیز را باتو آغاز می کنم و ترا به سدی خود بر می گردانم و اجر و پاداش از آن توست و کیفر و عذاب بدوش تو .
سپس از عقل بردباری و حلم  پدیدار گشت و از حلم ، علم و  دانش هویدا شد و از علم ، رشد و راهیابی و پیشرانی  و از رشد، عفاف و از عفاف ، صیانت و حفظ خود  و از صیانت ، حیا و از حیا رزانت و سنگینی و رهایی از سبکسری و سبک مغزی از رزانت ، مداومت در خیر  و پایداری در امور تیک و از پایداری در خیر ، کراهت از شرّ و از  بد داشتن شرّ پذیرش ناصح و نیکخواه و از این ده ویژگی مجمع خوبی هاست و از هریک از این انواع خوبی ها  ده صنف خوبی دیگر زاده می شود. از حلم:
۱_مهار نادانی ۲_صحبت ابرار و تیکان ۳_رهایی از زبونی ۴_و.....‌
در حقیت در این حدیث به صد شاخه متشعب از عقل اشاره می شود که فراتر از زندگی فردی ، به عنوان آرمان قطعی معماری مدنی یرزمینی و تمدنیدجهل ستیز پاک پرور ، دادگر ، آبادی خواه ،توانگر ،گریزان از گناه ، خویشتندار دارای وقار و متانت و رشد و خیر خواه همگان ، سربلند و شجاع و پایدار و پابرچا ، پیماندار وپیشران ، دانش پرور ،  اهل حیا و پرهیز و گریز از فساد ، فرزانه و فرهنگمند ، ساعی و کوشا  می آفریند که حاصل عقل است و اولین ثمره مدنی ان تمدن خلاف جهان نیست انگار مدرن و پست مدرن ، توحید است .
سفارش امام موسی کاظم علیه السلام به هشام وجوه دیگری از سرشت این جامعه بشری رشد یافته بر اساس نوحید ترسیم می کند که تداوم روشنگری رسول الله ص است . امام صادق در نقش پایگی عقل در قوام توحید می فرماید : افضل طبایع عقل عبودیت و عبادت است و محکم ترین تکیه گاه عقل علم است و و ارزنده ترین کامیابی عقل حکمت است و لفضل ذخائرش حسنات لست . پس خواست تمدنی ما با پایه تمدن مدرن ذاتا فرق دارد . اساس این تمدن عقلانی ،عبودیت و عبادت و اداره بر اساس حکمت و متکی بر علم نافع و نه استفاده شیطانی از علم و...‌ است  جینجوی آن‌چه که ما از نمون‌اسلتمی می خواهیم‌ توسعه   مدرن و صرف قدرت سباسی و نظامی و  اقتصادی و فرهنگی به هر قیمت و با یرست سکوه مثرفگرایی حرتمکار و از جنس گسست از هدابت امام رمان عج   و تمونی حرامکار و ملتنی بر تفاخر و ظام بر انیان و تبعیض و بی عدالتی نیست . برای رسین تا نمون موعود تلاش مونی ما نمی تواند جدا از ابن موازین باشد و لا حدام در ببامیرد . مقثود رهبر معزز از تمدن اسلامی نمی تواند چیزی در ردیف تبدیل به آمربکا و انگلیس وفرانسه و آلمان  باشد ولو شدنی باشد که نیست. سازمان اجتماعی ، نهادها ، ماهیت دانش و تکنولوژی و همه داده های تمدنی ، تمدن اسلامی از هر نظر با برداشت نظری و عملی  تمدن مدرن و پوچ گرایی عقل ستیز پسا مدرن  در تضاد ماهوی است .  رابطه انقلاب اسلامی با تمدن اسلامی اکنون معنای روشنتری یافته است و ما را از شوونیسم ضد دینی نجات می بخشد و نیز از افتادن به دام وهمیات باز می دارد . این را دریابیم و جدی بگیریم و راه عملی حدکت‌جهادی اصبل را وضکح بخشیم و گام به گام با یتختن‌جامعه سالم‌به آرمان بردگ‌نزدبک شویم. ما آمربکا نییتیم تا  با جامعه ای  غرق حرام و بیعدالتی و قدرت های سیزانی و خواستهای ضد انسانی و تبعیض و سرکوب ، داعبه تمدن بزرگ داشته باشیم.  تمدن بزرگ ما نمی تواند در مسیری معکوس تمدن موعود عج باشد و از قرآن و  روایات  بگریزد و به اوهام قدرت طلبی آمربکایی و غربگرایز و اهل فساد و تکاثر وحکمرانی طبقات مسرف و مترف گردن نهد و مردم را اسیر نظمی نادادگرانه کند .

newsQrCode
برچسب ها: تمدن انقلاب قرآن
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
۲۵ سال با «جام‌جم»

گفت‌وگو با دکتر مراد عنادی، مدیرعامل موسسه«جام‌جم» در آستانه بیست و ششمین سالگرد انتشار این روزنامه

۲۵ سال با «جام‌جم»

نیازمندی ها